دو هدیه خوب از دو دوست خوب
سلام گل مامان خوبی ؟ هر روز که میگذره دلم بیشتر تو رو میخواد .. ولی فکر کنم بابایی یه خرده میترسه .. شاید فکر میکنه اگه تو بیای توجه من یا علاقه و محبتم بهش کم میشه .........! چند وقتیه که هربار بهش حرفی میزنم میگه بذار خونه بخریم بعد ! خب چه کار میشه کرد ... باید هردومون راضی باشیم دیگه . البته مامانی اینو بگم که بابات جونش واسه بچه در میره و خیلی بچه دوست داره . وقتی یک بچه کوچیک میبینه اونقدر محوش میشه که نگو !! ولی خب مرده دیگه مردا یه کم به بعضی چیزا حساسن . حالا از این حرفا که بگذریم شنبه ای که گذشت یعنی 17 فروردین ؛ یکی از دوستای خوبم اومد خونه مون دیدنم مریم تقریبا دوسال و نیم میشد که ندیده بودمش . ...